نو شدن شناخت به مثابه «رهیافت عقلانی به بازسازی اجتماعی»
فرهنگو شناخت
جامعه شناسی شناخت به ما می گوید: «همه ی عناصری که فرهنگ را تشکیل می دهند، شناخت ساز هستند. و اما شناخت وقتی نو شد همه ی اجزای فرهنگی را نو می کند." اگر وضعیت علمی یا دینی در جامعه اجازه داد که به شناخت جدید برسیم ، خودبخود نگاهمان به علم، دین واعتقاد تغییر میکند. فقط فرهنگ بسته میترسد که باز شود و زمینه را برای شناخت جدید آماده کند.
مهاجرت و شناخت
باز جامعه شناسی شناخت به ما می گوید که «جبرهای شناختی» در هر جامعه ای وجود دارد اما همیشه می توان از آنها فراتر رفت. « شناخت ها در یک جامعه محصور نمی شوند» و از همین رو مساله ای به نام « تجارت ایده» مطرح می شود که « به توسط آن، جزم های موجود در یک جامعه تضعیف می شوند و تا جزم ها تضعیف نشوند شناخت جدید حاصل نمی شود.» تجارت ایده موجب مواجهه ی فرایند شناخت با فرهنگهای دیگر می گردد و به « جدید شدن شناخت میانجامد». تجارت ایده حتی گاه دستوری نیز هست « باید بروند جاهای دیگر تجارت ایده کنند تا حرف جدید ( مثبت یا منفی ) حاصل آید.» . (اطلبوا العلم ولو بالصین) . علم را حتا اگر مستلزم سفر به چین هم باشد، بیاموزید.
تعلقات و شناخت
بی تردید آدمیان تعلقات متفاوت و متنوعی دارند. از جمله این تعلقات ، تعلق جفرافیایی است. اما « اینطور نیست که همه ی این تعلقات در عرض هم حرکت کنند و تنش ایجاد نکنند. گاه یک سری ارزش های دینی با ارزش های قبیله ای، خانوادگی یا فرهنگی و جغرافیایی در « کشمکش » قرار میگیرد». نوع برخورد جوامع با این نوع کشمکش ها با نو شدن یا ایستایی شناخت در آن جامعه پیوندی نزدیک دارد. این کشمکش در کل « منبع نو آوری شناخت در جامعه است» و البته فرهنگ ها و جوامعی هستند که « این کشمکش ها را تشویق می کنند» و در نتیجه شناخت در آنها «زود تر نو می شود». و جوامعی هستند که این کشمکش ها را منع می کنند که در نتیجه شناخت در آنها به راحتی نو نمی شود.
کجروی و شناخت
در فرایند نو شدن شناخت کسانی نقش اول را بازی می کنند که شناخت جدید( مثبت یا منفی ) را وارد آن جامعه می کنند. از اینها به « کجرو » و از عمل آنها به کجروی شناختی یاد می شود. در بستر جامعه شناسی شناخت این اصطلاح هیچ بار ارزشی ندارد و از همین رو معروف است که می گویند « مصلحان هر جامعه ای کجروهای بزرگ هستند» و البته جوامع بسته با «کجرو» برخورد شدید می کنند ولی جامعه مدرن یا «جامعه باز» برای آن ارزش قایل است. جوامع بسته غافل از نقش مهم و اساسی نو شدن اندیشه و شناخت، « از به رسمیت شناختن این کجروی سر باز می زنند و در نتیجه شناخت در آنها نو نمی شود.».
یکی شدن پناهگاه و زندان
ممانعت از نو شدن شناخت، بسته بودن جامعه، ایستایی جامعه در فضای بی مدارا ، به یک فضای خود سانسوری می انجامد. در چنین فضایی « سخن گفتن فلسفی در قالب الهیات » رواج می یابد که در واقع نه فلسفی است و نه الهیاتی . نوعی در لفافه سخن گفتن است. شناخت های حاصل از مهاجرت و تجارت ایده که وارد جامعه ای میشوند ، آگاهانه یا نا آگاهانه در قالب های دیگری مطرح می شوند تا حساسیت « جامعه » بر انگیخته نشود. این [یعنی در لفافه و در قالب دیگری سخن گفتن] می تواند نشان دهد در چه جامعه ای هستیم.
شفافیت و شناخت
این مساله برای جامعه شناسی شناخت خیلی اهمیت دارد. چون اینکه در جوامع مختلف بویژه جامعه بسته یک سری حرفها ی فلسفی و غیر الهیاتی را عریان [ = شفاف ] کسی نمی تواند بگوید افراد آگاهانه یا نا آگاهانه قالب الهیاتی انتخاب می کنند و سعی می کنند در عبارات اخلاقی و دینی و موعظه مطرح کنند . این یعنی در واقع افراد به خود سانسوری و در لفافه سخن گفتن رو می آورند . یعنی مجال « نو شدن شناخت » پدید نمی آید و جامعه ای که شناخت در آن نو نشود « جامعه ی بسته» است و جامعه ی بسته موجب چیز هایی مثل « شناخت التقاطی» و « قالب های دروغین » میشود که هر عقل و اندیشه ی جمعی آنرا نا هنجار و آسیب می داند. پس باید به سراغ شفافیت رفت تا «شناخت نو » حاصل آید. جامعه ایی که شناخت در آن نو شود « جامعه نیک » است.
راه عقلانی برای رسیدن به جامعه نیک نو شدن شناخت است. اجتهاد به مثابه روش در اینجا می تواند نو شدن شناخت را تسهیل کند.
سلام ، نگاه مطلوبی به شناخت نو و جامعه نیک ارائه کردید. با شما هم عقیده هستم . برایم سوالی پیش آمده : چرا در جامعه بسته زمانیکه فضای خود سانسوری ایجاد میشود نگاه سخن گفتن در قالب الهیاتی صورت میگیرد ؟ آیا بخاطر پذیرش گفتمان الهی در بین اقشار جامعه می باشد ؟ چرا این گفتمان نه فلسفی است نه الهی ؟